بيست اصل انكارناپذير در مورد اعتماد به نفس
همواره انسان هايي پيدا مي شوند كه رسيدن به اعتماد به نفس بالا براي آنها يك آرزوي بزرگ محسوب مي شود. با اين حال اصولي هستند كه اعتقاد به آنها در اين زمينه كمك كننده محسوب مي شوند.
به كار بردن اين اصول براي رسيدن به اعتماد به نفس بالا بسيار موثر است.
1- اصل اعتقاد به خداوند و ياري جستن از وجود او.
2- اصل تغيير در همه الگوها و ايجاد نشانه ها
3- اصل خوديابي حقيقي و طرح پرسش ، من كيستم؟
4- اصل عدم مقايسه خود با ديگران
5- اصل داشتن هدف و برنامه ريزي در زندگي
6- اصل تشويق خود و ديگران
7- اصل تعهد به خود ، قول و صداقت و درستي در امور
8- اصل دانش و تجربه
9- اصل مديريت زمان
10- اصل يقين در برابر ترديد
11- اصل احساس رهبري و مديريت قوي و هوشمند
12- اصل مهم و تاثير گذار مسئوليت پذيري
13- اصل سلامت و نگهداري جسم
14- اصل ابراز عشق به ديگران و متذكر شدن ويژگي هاي مثبت آن
15- اصل عدم تأخير در همه امور جاري زندگي
16- اصل قاطعيت و گفتن نه در زندگي
17- اصل عدم شماتت و سرزنش خود و ديگران
18- اصل كمك به ديگران و بخشايش
19- اصل عدم انجام عمل خلاف و غير اخلاقي و عذرخواهي
20- اصل احساس خودسالاري و احساس شخصيت
براي همسرتان جذاب شويد
احترام اكتسابي است و هرگز به كسي اهدا نمي شود مگر اين كه خود شخص به دنبالش برود و اين احترام مسئله بسيار مهمي در روابط با همسران مي باشد. ايجاد احترام در زندگي همسران لازم و ضروري است و سبب پيوند مستحكم تر و عاطفي تر خواهد شد . بعضي از افراد تصور مي كنند اگر روابط صميمي و نزديك باشد جلوه احترام بايد كمتر شود ، در صورتي كه اين عقيده ها كاملا اشتباه است . البته احترام درجه هاي مختلفي دارد براي مثال احترام به يك رئيس در محل كار ، با احترام به همسر خود زمين تا آسمان تفاوت دارد . احترام به همسر همراه با عشق و صميميت و مهرباني است . حال در اينجا قصد داريم روش هاي ايجاد احترام ميان زن و شوهر را به طور اختصار و طبقه بندي شده بيان كنيم . در برابر همسرتان مودب باشيد بي نزاكتي و بيان كلمات توهين آميز حتي از روي شوخي سبب كاهش در صد احترام ميان زن و شوهر مي شود . رفتار شايسته توام با محبت و عشق نمايانگر خلوص و خلوص نمايانگر وقار است . يك انسان با وقار داراي خصيصه هايي در خور احترام است . به ياد داشته باشيد جملات تحقير كننده به همسرتان سبب كاهش علاقه خواهد شد . به ويژه سعي كنيد در ميان يك جمع كه با همسرتان حضور داريد از جملات احترام آميز استفاده كنيد و ارزش و منزلت همسرتان را بالا ببريد . با اين عمل رابطه صميمانه تري ميان شما و همسرتان بر قرار خواهد شد . به همسرتان دروغ نگوييد دروغ گفتن براي تحت تاثير قرار دادن و يا جلب احترام نتيجه معكوس خواهد داشت . هيچ راهي سريع تر از دروغگويي براي از دست دادن احترام وجود ندارد . به خصوص زماني كه آن دروغگويي با مكر و حيله همراه باشد . صداقت بهترين راه براي ايجاد پل ارتباطي ميان شما و همسراتان است .سعي كنيد دروغگويي را از خانه خود به دور بياندازيد . شايد در وهله اول دروغ شما حقيقي جلوه كند اما مطمئن باشيد ماه زير ابر نمي ماند و سر انجام افشا مي شود . با هر دروغي كه مي گوييد قدر و ارزش شما كاسته مي شود و نظر همسر تان نسبت به شما بر مي گردد و بدبيني كه آفت زندگي است گريبان گيرتان خواهد شد . اشتباه همسرتان را به رخش نكشيد انسان جايز الخطا است و هر فردي د رزندگي اش مطمئنا خطاهايي دارد . شما به عنوان شريك زندگي همسرتان نبايد اشتباهاتش را به رخ او بكشيد و سرزنش كنيد . البته تذكر و راهنمايي بخشي جداگانه دارد . تذكر دادن با بياني ملايم و مملو از عشق تاثير بيشتري خواهد داشت . اگر مي خواهيد خطاي همسرتان بر طرف كنيد در محيطي خصوصي و بدور از ديگران به راهنمايي وي بپردازيد تا شخصيت او خدشه دار نشود حتي در برابر فرزندنتان نيز اشتباهات همسر خود را گوشزد نكنيد. نصيحت و راهنمايي شما در صورتي تاثير پذير است كه با بياني محترمانه و بدور از زخم زبان و توهين باشد. در برابر عصبانيت همسرتان سكوت كنيد شايد براي همسرتان اتفاق ناخوشايندي در محل كار يا خيابان افتاده باشد. او نيز به هنگام ورود به خانه حالتي عصبي و پرخاشگر دارد. شما در برابر اين حالت واكنش نشان ندهيد و سكوت اختيار كنيد. در اين زمان چيزي را لازم است ، بگوييد و حرفي به زبان نياوريد كه سبب عصبانيت بيشتر وي مي شود، در واقع مطلبي را تا زماني كه مجبور نشده ايد، بيان نكنيد چرا كه با صبوري مي توان طرف مقابل را آرام كرد.
اگر در هنگام عصبانيت با همسرتان به جر و بحث بپردازيد ، نه تنها حرمت ها ميان شما و او شكسته مي شود بلكه مدت عصبانيت وي نيز ادامه پيدا خواهد كرد. البته بايد متذكر شد كه هر فردي براي ورود به خانه بايد يك سري مسائل را رعايت كند.
براي مثال بدخلقي ها و عصبانيت را پشت در بگذارد و با رويي گشاده وارد خانه شود، زيرا اعضاي خانواده انتظار دارند وي را با شادي و نشاط مشاهده كنند.
بهداشت شخصي را رعايت كنيد يك زوج در هر سني كه باشند بايد از لحاظ لباس و بهداشت در برابر يكديگر سبب جلب توجه يكديگر شوند. به گفته روان شناسان دانشگاه «بركلي» ، داشتن بهداشت شخصي و پوشيدن لباس مناسب و تميز آراستن در برابر همسر نه تنها تاثير مثبي بر روحيه خود فرد مي گذارد بلكه سبب تحكيم روابط ميان آن دو مي شود.
همچنين فرد مقابل با مشاهده ظاهر آراسته شده همسرش احساس مي كند كه به او احترام گذاشته و ارزش قائل شده است. پس سعي كنيد هميشه مرتب و آراسته باشيد. با اين روش توجه همسرتان را به خود جلب كرده و او را محترم بشماريد .
براي همسرتان هديه تهيه كنيد به مناسبت هاي مختلف مانند سالگرد ازدواج و يا تولد هديه تهيه كنيد. هر چند اين هديه يك گل قرمز باشد. از اين كه او را فراموش نكرده ايد و برايش ارزش قائل شده و احترام گذاشته ايد، او را خوشحال مي كنيد. اگر فراموشكار هستيد و مشغله كاري اجازه نمي دهد تا روز تولد و يا روز سالگرد ازدواج تان را به خاطر بسپاريد، در دفتر يادداشت روزانه و يا تقويم جيبي خود چنين روزهاي مهم و با ارزشي را علامت بزنيد و با تهيه هديه همسرتان را غافلگير كنيد، چرا كه براي او بسيار مهم است. همين طور كه در اين مطلب ذكر شد احترام گذاشتن به همسر كه سبب ايجاد پيوند مستحكم تري نيز مي شود ، كاري ساده و سهل است و فقط با كمي تدبير مي توان به همسر خود احترام گذاشت و عشق خود را نشان و ابراز كرد و زندگي شيرين تري را بوجود آورد.
10 خصوصيت ويژه خانمهاي تمام عيار
آيا در بين اطرافيان شما هم خانم هاي بسيار موفقي با اعتماد به نفس بالا وجود دارند. وقتي آنها وارد اتاق مي شوند، توجه همه به سويشان جلب مي شود. زماني كه او حرف مي زند، همه به سخنانش گوش مي كنند. وقتي لطيفه اي مي گويد، همه به آن مي خندند، حتي اگر لطيفه اي بي مزه باشد. آيا تا به حال فكر كرده ايد كه چه چيزي باعث اين محبوبيت شده؟ آيا او به طور مادرزادي خوشبخت به دنيا آمده؟ يا عوامل ديگري دست به دست هم داده و باعث اين اعتماد به نفس شده. حال در اينجا به پاره اي از اين موارد و عوامل اشاره مي كنيم: 1- داشتن چهره و ظاهري باوقار زماني كه شما از وارد يك شركت ، يك موسسه، يك مهماني و حتي يك اتوبوس مي شويد، طرز لباس پوشيدن شما و حالت چهره تان بيانگر شخصيت شما خواهد بود. چنانچه لباسهاي سنگين و مناسبي به تن داشته باشيد، چهره تان محكم و استوار بوده، در آن آثاري از نگراني ها و خستگي ها، ترديد و دودلي نباشد، شما يك خانم باوقار خواهيد بود. 2- از تنها بودن در جمع نترسيد معمولا بسياري از افراد به ويژه خانمها ، سعي مي كنند در محافل و مجالسي كه در آن دوست و آشنايي ندارند، شركت نكنند، اما افرادي با اعتماد به نفس بالا، حتي اگر در جمعي وارد شوند كه كسي را نمي شناسند، با اعتماد به نفس هر جه تمام تر به سراغ عده اي رفته، به آنها مي گويند كه من در اين مجلس تنها هستم و اگر امكان دارد به جمع شما بپيوندم. به طور حتم چنين فردي در هر جمعي جاي خواهد داشت. 3- از اشتباهات لپي هول نشويد براي بسياري از ما پيش آمده كه در جمعي در حال صحبت كردن هستيم و ناگهان مطلبي يا نام شخصي را فراموش مي كنيم يا حتي زبانمان مي گيرد و كلمه اي را اشتباه تلفظ مي كنيم. در اين هنگام به جاي آنها هول شويد، رنگتان بپرد و سرخ شويد، بايد خونسردي خود را حفظ كنيد. معمولا خانمها در اين مورد خجالتي تر هستند، اما در اين مواقع كسي كه از اعتماد به نفس بالايي برخوردار است، با كمال خونسردي اشتباهش را تصحيح مي كند يا مي گويد فلان اسم را فراموش كردم و بدون هول شدن به صحبتش ادامه مي دهد. 4- در هنگام صحبت ، از كلام و حركات مناسب استفاده كنيد يكي از معيارهاي قضاوت افراد بر روي شما، نحوه صحبت كردنتان است. اين امر به ويژه براي خانمها بسيار اهميت دارد، چرا كه وقتي خانمي در حين حرفهايش با صداي بلند صحبت كند و بخندد، با دهان باز آدامس بجود، از كلمات نامناسب و سبك استفاده كند و با سر، صورت و دستهايش اداهاي بي مورد و اضافي در آورد، به طور حتم ديگران آن طور كه بايد و شايد روي او حساب نمي كنند. پس براي آنكه شما را يك خانم با شخصيت و باوقار قلمداد كنند، بهتر است مراقب نحوه حرف زدن و حركات فيزيكي بدنتان در حين صحبت كردن باشيد. 5- لبخند بر لب و صبور باشيد افرادي كه هميشه چهره اي عصباني دارند با كوچكترين محركي داد و قال مي كنند، افرادي سبك و با اعتماد به نفس پايين هستند. يكي از صفات پسنديده و در شأن هر خانم با شخصيتي ، اين است كه سر مسائل كوچك كنترل اعصاب خود را از دست ندهد. چهره اي مهربان داشته و همواره لبخندي بر لب داشته باشد، داشتن لبخند بر لب نشانه اعتماد به نفس شما است و باعث مي شود تا ديگران ناخودآگاه به سمت شما جذب شوند و با شما صميمي شده و دوست شوند. 6- در محيط كار با سياست عمل كنيد شما مدتي است جايي مشغول به كار هستيد، به كار خود مطمئن بوده و حال فكر مي كنيد كه وقتش رسيده تا حقوق شما اضافه شود و يا اينكه پست و مقام شما ارتقاء پيدا كند. حال شما مي توانيد در كمال ادب و احترام وقتي را براي صحبت كردن با رئيس تان از او بگيريد، سپس در ابتداي صحبت از مديريت او و علاقه اي كه به كارتان داريد، با او صحبت كنيد و سپس در يك فرصت مناست ، خواسته خد را بيان كنيد، اما هرگز با بيان ارقام و اعداد و پست جديد تان براي او تعيين تكليف نكنيد، چرا كه اين كار جنبه پر رويي داشته و صورت خوشي ندارد. 7- نترسيد زماني كه شما بر خود مسلط هستيد و از اعتماد به نفس بالايي برخورداريد، ترس برايتان مفهومي نخواهد داشت. ترس از امور مختلف چون فقر، بيماري، تنهايي و... بيشتر در خانمها متداول است. حال اگر شما ياد بگيريد كه چگونه مي توانيد بر ترسهايتان چيره شويد، ديگر مشكل اساسي شما حل خواهد شد. يك راه حل جالب اين است كه دراز بكشيد، چشمان خود را ببنديد و به چيزي فكر كنيد كه از آن هراس داريد، به طور مثال از تاريكي مطلق، سپس در فكرتان اتاقي تاريك را مجسم كنيد، با خود مي انديشيد كه در آن اتاق هيچ عامل ترس آوري جز فقدان نور وجود ندارد، سپس با تمام وجود يك نفس عميق بكشيد، آن را به آهستگي از ريه هايتان خارج كنيد و با خود بگوييد كه من ديگر از تاريكي ترسي ندارم. 8- در مقابل ديگران كم نياوريد زماني كه در جمعي هستيد، به طور حتم افرادي هستند با معلومات و توانايي هاي متفاوت، در اين مورد شما بايد خودتان باشيد و در مقابل افرادي كه از هر حيث از شما بهتر هستند، كم نياوريد، چرا كه هر شخصي داراي توانايي هاي خاص خودش است. پس با اعتماد به نفس كامل در مجامع حضور يابيد و اظهار نظر كنيد. از اينكه خدا شما را اين طور آفريده شكرگزار باشيد و به خاطر ايرادهاي ظاهري تان در مقابل ديگران كم نياوريد. 9- به موقع شوخ طبع باشيد سنگيني، متانت و وقار، از خصوصيات بسيار ارزنده يك زن است، اما شما مي توانيد در عين متانت گاهي هم شوخ طبع باشيد، ماجراهاي خنده داري كه برايتان اتفاق افتاده را تعريف كنيد، گاهي لطيفه بگوييد و اطرافيانتان را شاد كنيد، به شرط آنكه بدانيد كدا صحبت درخور كدام جمع و مجلس است. 10- هميشه مثبت فكر كنيد در پايان براي داشتن اعتماد به نفس و آرامش روحي، تمامي افكار بد و منفي را از خودتان دور كنيد و به چيزهاي خود فكر كنيد. منفي باف نباشيد تا تمام انرژيهاي مثبت به سمت شما روي بياورند و در هر كاري موفق شويد.
از شكست پيروزي بسازيم
ما هميشه نگران آينده كاري هستيم كه آغاز مي كنيم و ترس از شكست ها و سرزنش هاي احتمالي بي شمار از هر طرف ذهنمان را به خود مشغول مي كند. اما نگراني هاي بي اساس و گذرا، فقط كمي بازدارنده هستند. بيشتر كساني كه امروز موفقند، در گذشته بارها و بارها طعم شكست را چشيده اند، ولي هرگز به اين فكر نيفتاده اند كه دوباره شروع نكنند. آنها واقع بينانه با مشكلات رو به رو شده اند و براي رفعشان چاره اساسي انديشيده اند. البته اين احساس « ترس از شكست » را نبايد دست كم گرفت ، زيرا براي بسياري از افراد بازدارنده است و مانع موفقيتشان مي شود. افراد موفق وقتي در معرض چنين تند بادهايي از افكار قرار مي گيرند خود را به سلاح مثبت انديشي مجهز مي سازند و به جاي آن ترس ها و افكار منفي با خود مي گويند: اين هم يك تجربه ديگر ، اين هم يك نتيجه غير منتظره ديگر، در واقع به جاي استفاده از كلمات: من بدشانسم، بي عرضه ام، شكست خورده ام و... « از شكست ، پيروزي بسازيم » استفاده كنيد. در اين زمينه روش هاي زير بسيار موثر هستند: - افكار مثبت را در خود پرورش دهيم و با خود بگوييم : اين نتيجه غير منتظره ( به جاي به كار بردن كلمه اين شكست ) نوري است كه راهم را روشن مي كند، اما در عمل ممكن است با يك مقاومت داخلي شكست خورده اي مواجه باشي. در اين هنگام ما ناخود آگاه تمايل پيدا مي كنيم كه با اين مقاومت دروني در بيفتيم و با منطق و بحث به خودمان اثبات كنيم كه بهتر است مثبت بينديشيم و به مرور زمان و تمرين مثبت انديشي ، نداي دروني ما به ما خواهد پيوست. - به شكست ها مانند تابلوهاي علايم رانندگي نگاه كنيم، كه به ما مي گويند بقيه مسير براي رسيدن موفقيت آميز به هدف مورد نظر را چگونه ارزيابي كنيم. - محدوديت ها، خطاها و اشتباهات خود را بپذيريد و از آنها به سود آينده خود بهره ببريد. خواهيد ديد كه تمرين ، بيش از هر چيز ديگري موجب كاهش خطا و اشتباهات شما مي شود و همچنين بدون آن كه از اشتباه بترسيد، دل به دريا بزنيد و كارهايي را كه تا به حال از آن فرار مي كرديد، انجام دهيد. - شانس خود را محكوم نكنيد، هر يك از موانع را مورد بررسي قرار دهيد و اشكالات را پيدا كنيد. از ياد نبريد كه با مقصر دانستن اقبال خود، به هيچ يك از هدف هايتان نمي رسيد. - شهامت آن را داشته باشيد كه منتقد سازنده خودتان باشيد. - پشتكار را با آزمايش تركيب كنيد و به هدف خود وفادار بمانيد و به خاطر داشته باشيد كه : هر وضعيتي مانند سكه يك روي خود دارد، آن روي خوب را پيدا كنيد، جنبه هاي مثبت را ببينيد و نوميدي را از خود دور كنيد.
اين مطلب را خانم ها بخوانند
كلمات در زندگي ما نقش مهمي ايفا مي كنند. در گفتگو نبايد كلمات را به بازي بگيريم. بايد تا آنجا كه ممكن است صادقانه صحبت كنيم. در بسياري از زندگي هاي زناشويي ، طرفين صداقت را با بي گذشت بودن يا خرده گيري اشتباه مي گيرند. اين عده دائما در تب و تاب هستند تا بگويند تو ديروز فلان حرف را به من زدي ، تو با پدرم چنان كردي و ... متاسفانه اين گونه برداشت هاي نادرست از صادق بودن ، بيشتر باعث از هم پاشيدن زندگي مي شود تا استحكام بنياد آن.
منظور از گفتار صادقانه اين است كه شما احساسات واقعي خود را طوري بيان كنيد كه ديگران بتوانند راحت تر دركتان كنند و در عين حال موجب رنجش و دلخوري كسي هم نشويد.
بايد همواره در نظر داشته باشيد ، بيان شكايت ها و مسائل كوچك و قابل اغماض به معني صداقت نيست ، بلكه اگر بخواهيد دائما اين مسائل را عنوان كنيد ، از بيان مسائل مهم زندگي غافل مي شويد.
آنچه به تجربه ثابت شده است ، براي هيچ كس حتي نزديك ترين افراد قابل تحمل نيست كه مدام به شكايات و نامه هاي شما گوش دهند.
اصولا برخورد با افرادي كه هميشه از همه چيز شكايت مي كنند و در حال غرغر كردن هستند ، يك شكنجه رواني است و ذهن هر فردي را آزار مي دهد. البته ناگفته نماند كه اين افراد بندرت مي توانند به آنچه در زندگي مي خواهند دست يابند. اگر شما از شوهرتان مي خواهيد تا كاري برايتان انجام دهد و او از اين كار سر باز مي زند يا به نحوي پشت گوش مي اندازد ، غرغر نكنيد ، بلكه راه ديگري را براي انجام آن كار انتخاب يا از آن كار صرف نظر كنيد.
يكي ديگر از اشتباهاتي كه اكثر خانمها دانسته يا ندانسته مرتكب مي شوند ، اين است كه هميشه در گذشته زندگي مي كنند. سعي مي كنند خاطرات گذشته را در ذهن خود زير و رو و از بين آنها ، مطلبي را براي گفتگو و صحبت انتخاب كنند. مهم نيست حرف يا شكايتي كه از گذشته داريد ، چقدر برايتان اهميت دارد ، بلكه مهم آن است كه هرگز آن را به زبان نياوريد ، زيرا گذشته گذشته است ، نه شما و نه هيچ كس ديگر قادر نيست آن را عوض كند. تنها با به زبان آوردن و تكرار خاطرات تلخ گذشته ، لحظان خوش آينده را خراب مي كنيد.
ممكن است شوهرتان در گذشته مرتكب اشتباهي شده يا بر اثر نا آگاهي پولي را در راه غلط خرج كرده باشد. اگر او متوجه اشتباهش شد ، ديگر نبايد درباره آن حرف بزنيد. چه بسا كه موجب رنجش بيش از حد او و بي اعتنايي نسبت به حرفهاي شما مي شود. اگر شما چنين عادتي داريد ، بكوشيد هر چه زودتر اين عادت بد را فراموش كنيد ، براي اين كه با ادامه اين كار ، همسرتان را براي هميشه از خودتان دور مي كنيد. زيرا او دائما وحشت دارد از اين كه مبادا هر بار كه با شما صحبت مي كند يك كلمه يا حرف شما را به ياد گذشته بيندازد و موجب شود شما تمام خاطرات تلخ گذشته را به ميان آوريد.
نا گفته نماند تنها زنان نيستند كه ممكن است چنين رفتاري داشته باشند ، بسياري از مردان هم هميشه در حال غر زدن هستند.حتي در كوچكترين مورد هم از خود گذشت نشان نمي دهند. نقش منفي و ويران كننده اين دسته از مردان در زندگي زناشويي كمتر از نقش زنان نيست. گروهي از مردان كمتر شكايت مي كنند، متاسفانه اين عده كاري مي كنند كه به مراتب از نق زدن بدتر است و در ويران كردن زندگي نقش عميق تر دارد. اين گروه از مردان با زنان و فرزندان خود طوري رفتار مي كنند كه آنها بندرت جرات پيدا مي كنند حرفي را خلاف ميل آنان بزنند و يا اشتباهي را كه انجام داده اند ، عنوان كنند. متاسفانه اين دسته از مردان فكر مي كنند منظور از اقتدار ، صلابت و جوانمردي ، بي توجهي به حرف زنان است. اين گروه از مردان هرگز به عواطف و احساسات زنان توجه نمي كنند و نقش آنها را در زندگي خود ناچيز مي شمارند.
موثرترين راه براي جلوگيري از گسترش اين گونه عقايد نادرست اين است كه از او بخواهيد زندگي خودش را بدون حضور شما و يا زندگي دوست يا همكارش را بدون حضور زنانشان در نظر بگيريد، آن وقت خود به پوچ بودن عقايدش پي مي برند. فراموش نكنيد كه گاهي مشكلات در رابطه با كار يا مسائل ديگر پيش مي آيد كه شوهر شما احتياج به سكوت دارد تا بتواند افكارش را متمركز كند و راه حلي براي رفع آن مشكل بيابد، پس اگر گفت : مرا تنها بگذار ، فكر نكنيد منظورش اين است كه نمي خواهد با تو حرف بزند، بلكه مي خواهد بگويد در آن لحظه به سكوت احتياج دارد ، نه مصاحبت.
رحلت پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله وسلم) ------------------------------------------ پيامبراكرم صلي الله عليه و آله وسلم خاتم الانبيا حضرت محمد بن عبدالله در سال ۵۷۱ م كه مصادف با روز جمعه هفده ربيع الاول بود، در مكه چشم به جهان گشود و در چهل سالگي از طرف خداوند متعال به پيامبري برگزيده شد. حدود سيزده سال در مكه به صورت پنهان و نيمه پنهان به تبليغ دين اسلام پرداخت. سپس در نتيجه فشارهاي روزافزون كفار و مشركان به مدينه هجرت كرد. پس از ده سال تبليغ و تبيين احكام نوراني اسلام و تشكيل نخستين حكومت اسلامي در سن ۶۳ سالگي در روز دوشنبه ۲۸ صفر سال يازدهم هجري به نداي حق لبيك گفت و چشم از جهان فاني فرو بست. سفارش به عترت و كتاب خدا پس از برگشتن از «حجة الوداع» پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله وسلم به مناسبت هاي مختلف از رحلت خود سخن به ميان مي آوردند و ياران و پيروانشان را آماده مي كردند كه اوضاع پس از رحلت پيامبر را بتوانند تحمل كنند. نقل مي كنند در اين ايام فراوان خطبه مي خواندند و مردم را نصيحت مي كردند و از فتنه هاي پس از خود باخبر مي ساختند. از جمله به آنها توصيه مي كردند: «مبادا پس از من از سنت من دست برداريد و به بدعت گذاري در دين بپردازيد. بدانيد كه بعد از من با فتنه ها و آزمايش هاي زيادي مواجه خواهيد شد. اگر مي خواهيد در همه اين پيشامدها از خطر در امان باشيد، از كتاب خدا و عترت من دست برنداريد. اي مردم، من در بين شما اين دو چيز را به يادگار مي گذارم و در روز قيامت از آنها سؤال خواهم كرد». وداع با مردم پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله وسلم در يكي از آخرين روزهاي حيات مباركشان، در حالي كه علي عليه السلام دست راست و فضل بن عباس دست چپ او را گرفته بودند به مسجد آمدند و براي مردم خطابه اي را با اين عبارت خواندند: «اي مردم طولي نخواهد كشيد كه من از ميان شما به عالم بقا منتقل شوم. بنابراين به هركس وعده اي دادم يا به هركس مديونم، آن را از من طلب كند تا به جاي آورم. اي بندگان خدا، جز از طريق اطاعت خدا كسي به خيري دست نيافته، از شرّ و بدي ها دور نمي شود. كسي ادعا نكند كه بدون عمل رستگار شده است. هيچ آرزومندي بدون تبعيت از احكام الهي رضاي خدا را به دست نمي آورد. سوگند به خدايي كه مرا به پيامبري مبعوث كرد، انسان از عذاب الهي جز از طريق رحمت خدا و عمل صالح نجات پيدا نخواهد كرد. منِ پيامبر هم اگر به گناه و معصيت آلوده شوم هلاك خواهم شد». آخرين نماز جماعت پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم همان گونه كه پيامبراكرم صلي الله عليه و آله وسلم اولين نماز را به همراه حضرت خديجه و علي بن ابيطالب عليه السلام به جماعت خواندند، در پايان عمر مباركشان نيز آخرين نماز را در مسجد و به جماعت به جاي آوردند. نقل كرده اند در آخرين ساعات حيات رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم در حالي كه در بستر بيماري بودند ناگهان صداي اذان بلال حبشي را شنيدند و متوجه شدند وقت نماز فرا رسيده است. رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم به علي بن ابيطالب و فضل بن عباس فرمودند: «كمك كنيد تا به مسجد بروم». چون به كمك آن دو به مسجد رسيدند، نماز را به جماعت به جا آوردند و اين آخرين نماز جماعت آن حضرت بود. بعد از آن كه به خانه برگشتند ديري نگذشت كه روح مباركشان به ملكوت اعلا و جوار قرب حضرت حق پرواز كرد. سخنان كوتاه از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله وسلم فضيلت كسب حلال اَلعِبادَةُ سَبْعَةُ اَجْزاءٍ، اَفْضَلُها طَلَبُ الحَلالِ؛ عبادت هفت جزء دارد كه با فضيلت ترين آن كسب حلال است. برترين نوع جهاد اَفْضَلُ جَهادِ اُمَّتي اِنْتظارُ الفَرَجِ؛ برترين جهاد امت من منتظر فرج بودن است. اهميت حسن خلق اَفْضَلُكُم اِيمانا اَحْسَنُكُمْ اَخْلاقا؛ با فضيلت ترين شما از نظر ايمان خوش اخلاق ترينِ شماست. اثر حسن خلق حُسْنُ الْخُلْقِ وَ يُثْبِتُ المَوَدَّةَ؛ اخلاق نيكو دوستي را پايدار مي سازد. ذم عمل بدون علم مَنْ عَمِلَ عَلي غَيْرِ عِلْمٍ كانَ ما يُفْسِدُ اَكْثَر مِمّا يُصْلِحُ؛ كسي كه بدون آگاهي اقدام به كاري كند، زيان و خراب كاري اش از اصلاحش بيشتر خواهد بود. توصيه به كارهاي خير لا تَعْمَلُ شَيْئا مِنْ الخَيْرِ رِئاءا وَ لا تَدَعَهُ حَياءا؛ هيچ كار خيري را از روي ريا انجام نده و هرگز به بهانه شرم و حيا كار خيري را ترك مكن. زهد چيست؟ الزُّهْدُ فِي الدُّنيا قَصْرُ الاَمَلِ وَ شُكْرُ كُلّ نِعْمَةٍ وَالوَرَعُ عَنْ كُلِّ ما حَرَّمَ اللّهُ؛ زهد در دنيا عبارت است از كوتاه كردن آرزوها و سپاس گزاردن در برابر همه نعمت ها و پرهيز كردن از تمام آنچه خداوند حرام كرده است. فضيلت بي نيازي نِعْمَ العُونُ عَلي تَقْويَ اللّهِ الغِني؛ دارايي و بي نيازي چه كمك كار خوبي است براي پارسايي. فضيلت احترام به پدر و مادر نَظَرُ الوَلَد اِلي والِدَيْه حُبّا لَهُما عِبادَةٌ؛ نگاه كردن فرزند به چهره پدر و مادر از روي محبت عبادت است. ذم غضب اَلغَضَبُ يُفْسِدُ الايمانَ كَما يُفْسِدُ الخِلَّ العَسَلَ؛ خشم ايمان را تباه مي كند همان گونه كه سركه عسل را فاسد مي سازد. سرنوشت عالم بي عمل مَنْ تَعَلَّمَ العِلْمَ وَ لَمْ يَعْمَلْ بِما فِيهِ حَشَرَهُ اللّهُ يَوْمَ الِقيامَةِ اَعْمي؛ كسي كه دانش بياموزد ولي به آن عمل نكند، خداوند در روز قيامت او را نابينا محشور مي كند.
نحوه شهادت امام رضا ( عليه السّلام ) -------------------------------------------------------------------------------- حضرت امام رضا ـ عليه السّلام ـ در سال 148 هـ .ق در شهر مدينه متولد شد،[1] و در ماه صفر سال 203 هـ .ق در سن 55 سالگي در شهر طوس خراسان به شهادت رسيد. در باب شهادت ايشان تقريباً تمام علماي شيعه و عده زيادي از علماي اهل سنت قائلند كه آن حضرت مسموم و شهيد شده اند. درباره عامل شهادت اختلاف نظر و اقوالي وجود دارد كه به آنها اشاره خواهيم كرد. قول مشهور اين است كه آن حضرت توسط مأمون خليفه عباسي مسموم شده و به شهادت رسيده اند. برخي از علماي اهل سنت قائلند كه مأمون، امام رضا ـ عليه السّلام ـ را مسموم نكرده است. و براي اين گفته خود دلائلي هم ذكر مي كنند. از جمله آن دلائل اين است كه مأمون دختر خود را به همسري امام جواد ـ عليه السّلام ـ درآورد. مأمون به برتري امام رضا ـ عليه السّلام ـ در برابر علما استدلال مي كرد. بعد از درگذشت امام رضا ـ عليه السّلام ـ مأمون بسيار ناراحت و غمگين بود و... در ادامه خواهيم گفت كه به هيچ يك از دلائل در اين رابطه نمي توان استناد كرد. عده اي از علماي اهل سنت قائلند كه ايشان مسموم شده اند و عامل جنايت، عباسيان (غير از مأمون) بوده اند. به عنوان نمونه ابن جوزي مي گويد: «وقتي عباسيان ديدند خلافت از دست آنها خارج شد (به واسطه ولايتعهدي) و به دست علويان افتاد، امام رضا ـ عليه السّلام ـ را مسموم كردند.[2]» اين قول نيز چندان صحيح به نظر نمي رسد چرا كه «بيشتر مورخين و روات اجماع دارند كه مأمون سم را به امام ـ عليه السّلام ـ داده نه غير او»[3]. علاوه بر اينكه مأمون براي اين كار انگيزه هم داشته كه به آن اشاره خواهد شد. رواياتي از امام رضا ـ عليه السّلام ـ وارد شده است كه در اين روايات آن حضرت شهادت خويش را پيشگويي كرده اند و عامل اين جنايت را مأمون دانسته اند. امام رضا ـ عليه السّلام ـ به هرثمه بن اعين مي گويد: «موقع مرگ من فرا رسيده است اين طاغي (مأمون) تصميم گرفته مرا مسموم كند...»[4]. شهيد مطهري مي نويسد: «قرائن نشان مي دهد كه امام رضا ـ عليه السّلام ـ را مسموم كردند و يك علت اساسي همان قيام بني العباس در بغداد (بر عليه مأمون) بود. مأمون در حالي حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ را مسموم كرد كه از خراسان به طرف بغداد مي رفت و مرتب اوضاع بغداد را به او گزارش مي دادند. به او گزارش دادند كه بغداد قيام كرده او ديد كه حضرت رضا ـ عليه السلام ـ را نمي تواند عزل كند و اگر با اين وضع بخواهد برود آنجا كار بسيار مشكل است. براي اينكه زمينه رفتن آنجا را فراهم كند و به بني العباس بگويد كار تمام شد حضرت را مسموم كرد و آن علت اساسي كه مي گويند و قابل قبول هم هست و با تاريخ وفق دارد همين جهت است»[5]. به نظر مي رسد انگيزه اصلي مأمون در به شهادت رساندن امام رضا ـ عليه السّلام ـ همين مطلبي باشد كه ذكر شد. چرا كه قيام عباسيان در بغداد جز به خاطر ترس از روي كار آمدن علويان نبوده است. طبري مي نويسد: «مأمون نامه اي به بني عباس در بغداد نوشت و مرگ علي بن موسي ـ عليه السّلام ـ را به آنان اعلام كرد و از آنان خواست كه به اطاعت او درآيند زيرا دشمني آنان با او جز با بيعت وي با علي بن موسي ـ عليه السّلام ـ نبوده است.[6] از ديگر موجباتي كه مورخان در قتل امام رضا ـ عليه السّلام ـ ذكر كرده اند، كينه اي مي دانند كه مأمون از امام رضا ـ عليه السّلام ـ به دل گرفته بود. طبرسي مي نويسد: علتي كه موجب شد مأمون امام رضا ـ عليه السّلام ـ را به شهادت برساند اين بود كه آن حضرت بي محابا (و بدون ترس) حق را در برابر مأمون اعلام مي كرد. در بيشتر موارد در مقابل او قرار مي گرفت كه موجب عصبانيت و كينه او مي شد...»[7]. همانگونه كه بيان شد از نظر روايات شيعي شكي نيست كه مأمون حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ را مسموم كرد.[8] امّا اينكه كيفيت اين عمل چگونه بوده است؟ روايات چندي وجود دارد كه به آنها اشاره مي كنيم. روايتي را شيخ مفيد از عبدا... بن بشير نقل كرده كه عبدا... گفت: مأمون به من دستور داد كه ناخنهاي خود را بلند كنم... سپس مرا خواست و چيزي به من داد كه شبيه تمر هندي بود و به من گفت: اين را به همة دو دست خود بمال... سپس نزد امام رضا ـ عليه السّلام ـ رفت و به من دستور داد كه انار براي ما بياور من اناري چند حاضر كردم و مأمون گفت: با دست خود آن را بفشار، من فشردم و مأمون آن آب انار را با دست خود به حضرت خورانيد و همان سبب مرگ آن حضرت شد و پس از خوردن آن آب انار دو روز بيشتر زنده نماند»[9]. روايت ديگري را شيخ مفيد از محمد بن جهم ذكر كرده كه مي گويد: «حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ انگور دوست مي داشت پس قدري انگور براي حضرت تهيه كردند. در حبه هاي آن به مدت چند روز سوزنهاي زهرآلود زدند. سپس آن سوزنها را كشيده و به نزد آن بزرگوار آوردند... آن حضرت از آن انگورهاي زهرآلود بخورد و سبب شهادت ايشان شد».[10] روايتي از اباصلت هروي نيز نقل شده كه مي گويد: مأمون امام رضا ـ عليه السّلام ـ را فراخواند و آن حضرت را مجبور كرد از انگور بخورد آن حضرت به واسطه آن انگور مسموم شد.[11]» بنابراين، ادله اي كه اهل سنت ذكر كرده اند كه مأمون امام رضا ـ عليه السّلام ـ را به شهادت نرسانده بي اساس مي باشد. چرا كه مأمون فردي بود كه به خاطر حكومت، برادر خويش امين را به قتل رساند و محبوبيت امام رضا ـ عليه السّلام ـ در نزد او از برادرش بيشتر نبود. و گريه ظاهري او بعد از مرگ امام ـ عليه السّلام ـ به جهت منحرف كردن اذهان علويان و طرفداران امام رضا ـ عليه السّلام ـ بوده است. «بعد از شهادت امام رضا ـ عليه السّلام ـ شيعيان بدن شريف آن حضرت را در خراسان تشييع كردند. اين تشييع جنازه به حدي پر شور بود كه تا آن زمان مثل آن ديده نشده بود، همه طبقات در تشييع جنازه امام حاضر شدند»[12]. امام رضا ـ عليه السّلام ـ در سال 203 هـ.ق در شهر طوس به خاك سپرده شد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر: پىنوشتها 1ـ زندگي سياسي هشتمين امام:جعفر مرتضي حسيني. 2ـ پيشوايان، سيد كاظم ارفع. 3ـ حضرت رضا(ع)، فضل الله كمپاني.[1] . شيخ مفيد، الارشاد، ترجمه سيد هاشم رسولي محلاتي، تهران، انتشارات علميه اسلاميه، چاپ دوم، بي تا، ج 2، ص 261. [2] . باقر شريف القرشي، حياة الامام علي بن موسي الرضا(ع)، قم، نشر سعيد بن جبير، 1372ش، ج 2، ص 371. [3] . همان. [4] . محمد بن جرير بن رستم طبري، دلائل الامامه، قم، منشورات الرضي، 1363، ص 178. [5] . مطهري، مرتضي، سيري در سيره ائمه اطهار، تهران، صدرا، چاپ بيست و هفتم، 1384، ص 210. [6] . محمد بن جرير طبري، تاريخ طبري، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، اساطير، چاپ دوم، 1364، ج 13، ص 5676. [7] . فضل بن حسن طبرسي، اعلام الوري، قم، مؤسسه آل البيت(ع)، 1417، ج 2، ص 80؛ شيخ مفيد، همان، ج 2، ص 260. [8] . مطهري، مرتضي، همان، ص 211. [9] . شيخ مفيد، همان، ج 2، ص 262ـ261. [10] . همان، ص 262. [11] . فضل بن حسن طبرسي، همان، ص 83ـ82. [12] . باقر شريف القرشي، همان، ص 375.
شهادت امام حسن مجتبي عليه السلام -------------------------------------------------------------------------------- در نيمه ماه رمضان سوم هجري، اولين فرزند علي عليهالسلام و فاطمه سلام الله عليها به دنيا آمد. پس از ولادت، نامگذاري از جانب مادر به پدر، و از او به رسول خدا محوّل شد و آن حضرت هم منتظر نامگذاري پروردگار ماند. تا اينكه جبرئيل ،امين وحي، فرود آمد و گفت: « خدايت سلام ميرساند و ميگويد چون علي براي تو همانند هارون براي موسي است، نام فرزندش را نام فرزند حضرت هارون عليه السلام يعني شبّر قرار ده!» رسول خدا فرمود: « زبان من عربي است و شبّر، عبري است.» جبرئيل گفت: « شبّر در زبان عرب به معناي« حسن» است.» به اين ترتيب، كودك، حسن نام گرفت. تنها كنيهي آن حضرت « ابو محمد» و مشهورترين القابش« سيد» و «سبط» و «تقي» است. نقش خاتم و انگشتر امام حسن را « العزه لله» گفتهاند؛ روز هفتم پس از ولادت، رسول خدا صلّي الله عليه وآله و سلّم مستحبات ولادت را در مورد حسن به جا آوردند و حسن را به« ((ام فضل (لبابه)|ام الفضل))» ،همسر عمويشان، سپردند تا او را از شيري كه به خاطر زايمان فرزندش، قثم، در پستان داشت، شير دهد. بعدها نيز رسول خدا براي امام حسن، ادعيهي عافيت و حرزهاي مخصوص چشمزخم را خواندند. ذكر امام در قرآن ذكر امام حسن عليه السلام در قرآن : قرآن مجيد مشتمل است بر يادكردي از شخصيتها، از خوبان يا از بدان، ليكن اين يادكرد گاهي همراه با ذكر نام است(همانند آنچه درباره موسي و فرعون ذكر شده است) و گاه فقط با توصيف، و بدون ذكر نام.( همانند آنچه درباره امام علي عليهالسلام نازل شده است.) درباره امام حسن عليه السلام نيز آياتي به صورت توصيف و بدون ذكر نام نازل شده است؛ همانند آيه تطهير ، آيه ذوي القربي و آيه اولي الامر. رابطه امام حسن عليه السلام و رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم : امام حسن عليه السلام بيشتر از هفت سال با رسول خدا زندگي نكرد، ولي در همين مدت به شدت مورد عنايت آن حضرت بود و استفادههاي علمي و تربيتي فراواني برد. محبت رسول خدا به امام حسن بسيار فراوان بوده و آن حضرت، گاهي نوهاش را در كارهاي بزرگي همانند بيعت رضوان و مباهله با نصاراي نجران هم شركت ميداده است. رسول خدا دربارهي او تعريف و تمجيدهاي فراواني نموده است كه امام بعدها به مناسبتهاي مختلف، از آنها براي معرفي شخصيت الهي خويش سود جست. امام حسن و فاطمه زهرا سلام الله عليها امام حسن عليه السلام با مادر خود، فاطمهي اطهر، رابطهاي عميق و متعالي داشت. فاطمه گاه با فرزندش بازيهاي كودكانه ميكرد و گاه با ملاطفت مادرانه او را به عبادات مستحب تشويق مينمود. حسن نيز گزارش سخنان رسول خدا را پيش از هر كس، از مسجد به مادر ميرساند و گاه در عبادت مادر دقت ميكرد و از آن درسها ميگرفت. اين ارتباط صميمي در اواخر عمر مادر اوج گرفت؛ تا آنجا كه اين دو به همراه هم و با تن و قلبي آزرده به زيارت قبر رسول الله و بقيع ميرفتند و شگفت آن كه اين رابطه پس از ارتحال مادر نيز باقي ماند؛ به طوري كه فاطمه پس از وفات دستهاي مجروح خويش را از كفن بيرون آورد و حسنش را در آغوش كشيد. امام حسن نيز سالها بعد در حضور دشمناني همانند معاويه و مغيره بن شعبه مصيبت مضروب شدن مادر را يادآور شد. امام حسن در دوران پيش از خلافت پدر : از اين دوران اطلاع زيادي در دست نيست. فقط اين مقدار مسلم است كه امام عليه السلام در خدمت پدر بوده است؛ گاه از روي دلسوزي در تأمين رفاه پدر ميكوشيده و گاه همراه او در برخي فعاليتهاي اجتماعي شركت ميكرده است( همانند شركت در بدرقه ابوذر به هنگام تبعيد)، و گاه پارهاي مأموريتهاي مهم را از طرف پدر عهدهدار بوده است (همانند آبرساني به منزل عثمان در حال محاصره.) سياستهاي عملي امام حسن عليه السلام كاملاً هماهنگ با پدر است، لذا همانند او در هيچيك از جنگها و فتوحات پس از رسول خدا در تمام اين دورهي 25 ساله شركت ننموده است. در دوران خلافت پدر امام حسن عليه السلام با پدر، از آغاز خلافت تا شهادت : امام حسن از آغاز بيعت مردم با حضرت علي عليه السلام تا لحظه شهادت آن حضرت در مقام قويترين بازوي آن حضرت عمل كرد. در جريان بيعت، حضوري جدي داشت؛ در سه جنگ جمل ، صفين و نهروان حاضر بود. پيش از جنگ جمل هم به همراه عمّار ياسر و قيس بن سعد به كوفه رفت و با سركوبكردن فتنهي ابو موسي اشعري ، مردم را به جنگ با مردم بصره فرا خواند. گهگاه به جاي پدر نماز جمعه بر پا داشت. در شب ضربت خوردن پدر قصد داشت همراهياش كند كه با منع پدر، منصرف شد. پس از ضربتخوردن پدر نيز تمام تلاش خود را براي بهبود و استراحت آن حضرت به كار بست و در پايان به وصاياي او گوش سپرد. جانشيني پس از شهادت پدر حضرت علي عليه السلام قبل از شهادت، امام حسن را وصي خود تعيين كرد. رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم نيز قبل از آن به دو گونه اين وصايت را اعلام كرده بودند؛ يكي به صورت تصريح به امامت امام حسن و امام حسين عليهماالسلام پس از پدرشان، و دوم تصريح به امامت اوصياء دوازدهگانهي خود، با ذكر اسامي آنها. امام پس از خلافت امام حسن عليه السلام پس از خلافت و قبل از صلح (دوران كوتاه خلافت ظاهري): دوران كوتاه چند ماهه خلافت ظاهري امام حسن عليه السلام، پر ماجرا سپري شد. بلافاصله پس از شهادت حضرت علي عليه السلام، امام حسن به مسجد آمد و در سخناني شيوا تلويحاً مردم را به بيعت با خويش فراخواندند. پس از سخنراني و با تبليغ نافذابن عباس مردم كوفه با آن حضرتبيعت كردند. امام نيز بيعتشان را براين اساس كه از او پيروي كنند و با هر كس جنگيد، بجنگند و با هر كس صلح كرد، صلح كنند، پذيرفت؛ و سپس به تحكيم پايههاي حكومت خويش پرداخت، ابن ملجم ،قاتل پدر، را گردن زد و اكثر فرمانداران مناطق را كه به دست پدرش نصب شده بودند، تثبيت نمود و برخي را تغيير داد. جاسوسهاي معاويه را پيدا كرد و گردن زد، نامهي تندي به وي نوشت و او را تهديد به جنگ نمود. نامهنگاري ميان حضرت و معاويه ادامه يافت تا اينكه معاويه لشكري عظيم به سوي عراق گسيل داشت و حضرت نيز درصدد تهيه لشكري براي مقابله با او برآمد. صلح امام مهمترين حادثه در زندگي امام حسن عليهالسلام جريان صلح معاويه با آن حضرت است. تحليل اين حادثه ضروري به نظر مي رسد زيرا خود امام صلحش را حجتي بر آيندگان ميداند؛ يعني بر اساس عملكرد حضرت، وظيفه انسان نيز در شرايط مشابه با آن زمان، صلح و مصالحه است. بررسي مقدمات و شرايط و عللي كه صلح را ايجاب كرد و دقت در كيفيت وقوع صلح و مواد صلحنامه و موشكافي نتايج شيرين صلح براي جناح حق و ضربههاي سهمگين آن بر جناح باطل بهخوبي روشن ميكند كه صلح آن حضرت در حقيقت انقلاب سبزي بود كه زمينه انقلاب سرخ حسيني را فراهم ساخت و اين نرمش قهرمانانه در كنار آن جنبش ظلمستيزانه، پايهريز انقلاب علمي امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام در عصر طلايي خلأ انتقال قدرت از بنياميه به بنيعباس گشت و به اين ترتيب، اسلام ناب محمدي كه در تشيع جلوهگر بود، نهال خود را آبياري نمود و به درخت تنومندي تبديل كرد. امام پس از صلح تا شهادت تمامي تلاش امام حسن پس از قبول صلح اين بود كه فوايد مورد نظرش را از صلح به نتيجه برساند و بر اين اساس در تمام اين مدت به حفظ نيروهاي كيفي و خالص ، بازسازي نيروهاي خسته و وازده و تفسير صحيح اسلام پرداخت. عملكرد دشمنشكن حضرت پس از صلح چنان قدرتمند بود كه معاويه را به فكر شهادت آن حضرت انداخت. صورت و شمايل امام امام حسن عليه السلام به رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم از همه شبيهتر بود. زيبايي بينظيري داشت.رنگش سفيد بود و اندكي متمايل به سرخ، چشمانش درشت و سياه، و محاسنش انبوه. جثهاي قوي، تنومند و چهارشانه داشت. مويش مجعد (فردار) و قامتش متوسط بود. سيرت و فضائل و مناقب امام : شمارش مناقب هيچيك از اهل بيت عصمت عليهم السلام ممكن نيست. در زيارت جامعه خطاب به آنان ميگوييم: « سروران من! ستايش شما را شماره نتوانم كرد و به آنچه در شأن شماست نتوانم رسيد و به اندازه و قدرتان وصف نتوانم گفت.» امام حسن عليه السلام نه تنها از اين خطاب مستثني نيست بلكه به خصائصي از قبيل« سبط اكبر» بودن نيز برخوردار است. حلم بيپايان، علم فراوان، جود و عبادت، زهد و بلاغت، تواضع و شجاعت آن حضرت، نه دوست بلكه دشمن را به اعتراف و اعجاب واداشته است؛ و فضيلت و افتخار، آن است كه دشمن به آن گواهي دهد. معجزات امام : از معجزات آن حضرت جز اندكي در تاريخ نقل نشده است( همانند اينكه پدر را پس از شهادتش به صورت زنده به گروهي نشان داد.) و نيز نمونههايي از استجابت دعا و نفرينهاي آن حضرت (همانند رطب دادن نخلي خشكيده به دعاي او.) ولي اكثر معجزات و كرامات حضرت در اخبار از غيب و پيشگوييها تجلّي كرده است. شهادت امام تلاش موفق امام حسن براي بهكرسي نشاندن اهداف صلح باعث شد كه معاويه طرح قتل حضرت را پيگيري نمايد تا بتواند به خواسته ديرين خود يعني تبديل خلافت اسلامي به سلطنت موروثي، جامهي عمل بپوشاند. به اين ترتيب سمي مهلك تهيه كرد و آن را توسط همسر آن حضرت به او خوراند. حضرت پس از مدتي درد و رنج، در روز 28 ماه صفر سال 50 هجري به لقاء الله شتافت. برادرش امام حسين عليه السلام، جنازهي او را پس از تغسيل و نماز براي دفن به سوي مسجد و روضه پيامبر برد ولي سرانجام بر اثر ممانعت بنياميه در بقيع به خاك سپرد. ثواب عزاداري و گريه بر امام حسن رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم سالها پيش از شهادت امام حسن فرموده بود : « هر كس بر حسن گريه كند، چشمش روزي كه ديدهها كور مي شوند (روزقيامت)، كور نمي شود و هركس در مصيبت او اندوهگين شود، روزي كه همه دلها اندوهگين است، غم و اندوهي ندارد. زيارت حسن مايهي استواري قدمها در قيامت است.» شاگردان و ياران امام نام بيش از 30 نفر از شاگردان و ياران آن حضرت در تاريخ ثبت شده است. همسران امام بررسي موضوع زنان امام حسن عليه السلام بسيار لازم است زيرا زشتترين تهمتي كه به حضرت از طرف دشمنان و دوستان نادان زده شده است، كثرت اغراقآميز ازدواجها و طلاقهاي اوست؛ تا جايي كه برخي، تعداد همسران آن حضرت را 400 نفر گفتهاند. مجموعه زناني كه نام خود و پدرشان در تاريخ ثبت است و به عنوان همسر حضرت ذكر شدهاند، صحيح يا ناصحيح، به ده نفر نميرسد؛ و در حقيقت بنياميه خواستهاند با تهمت لذتطلبي مفرط به آن حضرت، صلح او را به صورتي تحريفيافته تفسير كنند. فرزندان امام كمترين عددي كه درباره فرزندان حضرت نوشتهاند 7 نفر و بيشترين عدد 23 نفر است. شيخ مفيد ، فرزندان حضرت را 15 نفر ميداند( هشت پسر و هفت دختر.) از دختران حضرت 4 نفر و از پسرانش نيز 4 نفر صاحب فرزند شده اند. البته دو تن از پسران، فرزند پسر نياوردند و به همين جهت نسل تمامي سادات حسني به آن دو پسر ديگر كه فرزند پسر آورده اند زيد و حسن مثنّي) منتهي ميگردد. در سلسله سادات حسني، دانشمندان، سلاطين، محدّثان و انقلابيون متعددي وجود دارد.
ارتش خصوصي آمريكا با ابزار گروهكهاي تروريستي
تروريسم، در سطح بين المللي واژه آشنايي است و تعريف مشخص آن خيلي زود ذهن را به سمت و سوي گروهكها و جريانات مسلحي ميبرد كه با اهداف و خواسته هايي غير قانوني، عليه دولتها و ملتها جنايت ميكنند. اما بايد توجه داشت كه اين پديده اساساً ريشه در سياستهاي كلان برخي دولتها دارد كه منافع خود را در استعمار و سلطه بر ديگر كشورها تعريف كرده اند.
بر همين اساس پديدهاي با نام «تروريسم دولتي» تعريف ميشود كه بدون شك پايه و اساس گروهكها و جريانات تروريستي را تشكيل ميدهد. اگر از منظر پشتوانه و منشاء گروههاي تروريستي و منابع حمايتي به مطالعه پديده تروريسم بپردازيم؛ درخواهيم يافت كه گروهكهاي جنايتكاري كه عليه ملتها اسلحه ميكشند، نه تنها از پايگاه اجتماعي و حمايت هاي مردمي برخوردار نيستند بلكه هيچگونه منابع درآمدي روشني در اختيار ندارند.
پس اين سوال مطرح ميشود كه منشاء تامين مالي و تسليحاتي آنها كجاست؟ كه سبب ميشود اين گونه سازمانها در مدتي طولاني به حيات خود ادامه دهند! و هر روز نيز به گستره فعاليتهاي خود بيافزايند.
اين موضوع كه اساس شروع فعاليت گروهكهاي تروريستي را تشكيل ميدهد، فقط يكي از دلايلي است كه رد پاي كشورهاي صاحب قدرت و سرمايه يا همان پديده «تروريسم دولتي» را اثبات ميكند.
با نگاهي به تعريف حقوقي و بين الملي «تروريسم دولتي» نيز با ماهيت اين پديده بهتر آشنا ميشويم و با بررسي عملكرد دولتها از دريچه تعاريف حقوقي ميتوانيم مصداقهاي روشن اين پديده را در ميان برخي از دولتها بيابيم .
در تعريف، هر گونه عمل حكومتها و دولتهاي گوناگون كه به صورت مستقيم يا غيرمستقيم منجر به حمايت و سازماندهي اقدامات و فعاليتهاي جنايتكارانه، خشونت بار و تروريستي در كشورهاي ديگر گردد را تروريسم دولتي مينامند. و در همين رابطه و براي مبارزه با اين پديده قوانين حقوقي و بين المللي تعريف شده كه بر دو اصل مهم تاكيد دارند:
1. دولتها وظيفه دارند از اعمال تروريستي عليه كشور ديگر يا عليه اشخاص بي گناه جلوگيري كنند.
2. دولتها متعهد هستند كه در امر پيشگيري و مبارزه با تروريسم و همچنين مجازات تروريستها با يكديگر همكاري كنند.
مطابق با اين تعريف برخي از كشورهاي غربي و در راس همه آنها ايالات متحده آمريكا كه اتفاقاً داعيه مبارزه با تروريسم را دارند، مصداق تروريسم دولتي قرار ميگيرند و بايد گفت كه همسويي اعجاب انگيز اهداف بسياري از گروههاي تروريستي با سياستهاي كلان ايالات متحده اتفاقي نبوده است و اين واقعيت علاوه بر صدها دليل روشن ديگر از نشانه هاي نقش پررنگ آمريكا در توليد و پرورش تروريسم در جهت پيگيري سياستهاي دولتي اش ميباشد .
همانطور كه اشاره شد يكي از دلايل روشن نقش دولت آمريكا در برخي اقدامات تروريستي، جهت گيري گروههاي تروريستي در مسير سياستهاي اين كشور است . به عبارت دقيق تر بسياري از گروههاي فعال تروريستي، مشغول جنايت و خرابكاري عليه كشورهايي هستند كه در مناقشات سياسي و بين المللي مقابل سياستهاي دولت آمريكا قرار گرفته اند. رسانه هاي وابسته به اين گروهكها نيز پيوسته در حال انتشار انعكاسي واضح از خواسته هاي دولت آمريكا در قبال كشورهاي هدف هستند و بالاخره مشاهده ميشود كه سازمانهاي تروريستي در همين راستا با شخصيتهاي سياسي و چهره هاي برجسته آمريكايي به صورت با واسطه يا بي واسطه ارتباط هاي تنگاتنگي دارند.
به عنوان نمونه ميتوان به اعتراف هاي عبدالمالك ريگي سركرده معدوم گروهك تروريستي جندالشيطان(جندالله) كه پس از دستگيري با ارائه اسنادي معتبر از ديدار با مقامات بلند پايه آمريكايي، دريافت پول و اسلحه و ارتباطات تنگاتنگ با آنها پرده برداشت اشاره كرد. عثمان اوجالان(برادر عبدالله اوجالان) كه در زمان تشكيل پژاك مسئوليت پ.ك.ك را بر عهده داشت، نمونه ديگري است كه در مصاحبهاي تلويزيوني صراحتاً تمايل آمريكاييها و نقش آنها در تشكيل پژاك را بيان ميكند. عثمان جعفري از جدا شدگان پژاك، كه در بدو تاسيس، مسئوليت روابط خارجي پژاك را بر عهده داشت نيز در مصاحبهاي از ديدارهاي متعدد خود با نمايندگان دولت آمريكا و مذاكرات بين دو طرف سخن ميگويد .
آمريكا و تامين امنيت تروريست ها
در حالي كه در قوانين بين المللي ذكر شده است كه گروههاي تروريستي نبايد در هيچ كجاي دنيا مكان امن براي فعاليت داشته باشند، دولت آمريكا با برداشت هاي مبتني بر منافع خود از قواعد و حقوق بينالمللي زمينه را براي رفت آمدهاي آزاد تروريستها در كشورش و فعاليت گسترده در كشورهاي تحت كنترل نظامي يا سرسپرده خود فراهم ميكند. در حالي كه اين گروهك هاي تروريستي در فهرست سازمانهاي تروريستي وزارت امور خارجه دولت آمريكا قرار دارند و اين يعني خود دولت آمريكا به تروريست بودن اين گروهها معترف است. به همين دليل است كه دولت آمريكا هيچ گاه تعريفي مشخص از تروريسم ارائه نداده است زيرا در اين صورت بسياري از اقدامات اين كشور زير سوال ميرود .
اعضاي گروهك تروريستي منافقين (سازمان مجاهدين خلق) دقيقاً زماني كه در فهرست سازمانهاي تروريستي وزارت امور خارجه آمريكا قرار داشتند به راحتي با برخي سياستمداران آمريكايي در ارتباط بوده و از حمايتهاي علني اين افراد بهره ميبرند كه نمونه ديگري بر اين ادعاست. در خصوص كشورهاي تحت سلطه نظامي آمريكا مانند عراق و افغانستان نيز به خوبي مشاهده ميشود كه همزمان با حضور نظامي آمريكاييها ، تروريستها نيز حضور گسترده پيدا ميكنند و در واقع حضور نظامي آمريكا، امنيت فعاليتهاي گروههاي تروريستي را تامين ميكند .
كشورهاي عربي منطقه خاورميانه كه عموماً سرسپرده سياستها و اهداف آمريكايي هستند نيز به مثابه منابع مالي عمل ميكنند كه وظيفه تامين گروههاي تروريستي را بر گردن دارند! و حتي در بسياري مواقع از نشان دادن ردپاي خود در اين تجارت جنايتكارانه ابايي ندارند .
روشن است كه فلسفه اين نوع ارتباطات و حمايتهاي مادي و معنوي آمريكا از گروهكهاي تروريستي، اين است كه دولت آمريكا از تروريستها در جهت پيشبرد اهداف خود استفاده ابزاري ميكند. اما دو نكته مهم در اين روش وجود دارد؛ نخست اينكه اين سياست تنها مختص كشور آمريكا نيست و بسياري از قدرتهاي غربي و از جمله رژيم غاصب صهيونيستي به اين روش متوسل ميشوند. و ديگر اينكه كشورهاي غربي زماني به اين روش دست ميزنند كه در روشهاي قانوني، رايزني هاي سياسي و حتي اِعمال فشارهاي بينالمللي به بن بست رسيده باشند، كه اين روش نشانه ضعف و استيصال آنها است.
به بياني دقيقتر، وقتي هدفهاي سلطه جويانه و تماميت خواه برخي كشورها پايگاه قانوني ندارد و از حمايت افكار عمومي برخوردار نيست و وقتي روشهاي ديپلماتيك و رايزنيهاي سياسي جواب برخي زياده خواهيها و خواسته هاي ضدمردمي دولتهاي زورگو را نميدهد و در نهايت شرايط نظامي و سياسي و اقتصادي نيز وقوع لشكر كشيهاي نظامي و تجاوزات جنايتكارانه را غير ممكن ميسازد، ابزار ترور و گروهكهاي مزدور و تروريست هستند كه به پشتوانه حمايتهاي مالي و نظامي برخي از دولتهاي فاسد به ميدان فرستاده ميشوند .
اما تاريخ شروع اين قبيل اقدامات، به پس از جنگ جهاني دوم باز ميگردد. از اين زمان به بعد، دولتهاي غربي و به خصوص آمريكا با سرمايه گذاري بر گروهها و جرياناتي كه به هر دليل با برخي كشورها زاويه اعتقادي، سياسي يا فكري پيدا كرده بودند، سازمانهاي تروريستي مجهزي بنيان نهادند كه مانند يك ارتش خصوصي و مزدور در خدمت سياستهاي سلطه جويانه آنها قرار گرفت .
اين ابزار جديد براي اِعمال فشار به دولتها و ملت هايي به كار گرفته ميشوند كه در برابر خواسته هاي ابرقدرتها مقاومت ميكنند و البته موازي با اين اِعمال فشارها تبليغات رسانه هاي قدرتمند بينالمللي كه خود ساخته دست «تروريسم دولتي» هستند قرار دارند تا قوانين بين المللي و تجاوزات تروريستي را به گونه اي وارونه نشان داده و نظر افكار عمومي را تا حد امكان، هم جهت با اهداف تروريستي قرار دهند و از اين طريق از بروز فشارهاي حقوقي و بين المللي عليه خود جلوگيري كنند. هر چند كه بارها ديده شده ناكامي در دستيابي آمريكا و هم پيمانان غربياش سبب ميشود تا ملاحظات خود در راستاي حفظ وجهه بين المللي را كمتر مد نظر قرار دهند .
اين پروسه ابعاد گسترده ديگري را نيز در بر ميگيرد، غير از پديد آوري گروههاي معارض و تجهيز مالي و تسليحاتي؛ بارها دولت آمريكا به گونه اي كاملاً بي پروا اقدام به ارائه آموزشهاي نظامي به اعضاي سازمانهاي تروريستي ميكند. يكي از نمونه هايي كه تابحال فاش شده، آموزش تفنگداران دريايي ايالات متحده به اعضاي گروهك تروريستي منافقين در صحراي نوادا و پس از آن در تگزاس است تا اعضاي اين گروهك براي اقدامات تروريستي احتمالي عليه برنامه هستهاي جمهوري اسلامي و اهداف آمريكا در عراق آماده شوند. آموزش به نيروهاي گروهك پژاك كه وظيفه ناامن سازي مرزهاي شرقي ايران از طريق راه اندازي غائله هاي قومي و اقدامات مسلحانه را برعهده دارند نيز از نمونه هاي ديگر حمايت آمريكا از گروههاي تروريستي از طريق ارائه آموزشهاي نظامي است .
علاوه بر اين، مدارس آموزش نظامي نيز از سالها پيش در ايالات متحده وجود دارد و به صورت رسمي به پرورش تروريسم كمك ميكند كه يكي از اين مراكز به واسطه آمار بالاي جرائم ضد انساني دانش آموختگانش در ميان خود رسانه هاي آمريكايي كه خواهان تعطيلي اين گونه مراكز هستند، به نام هايي همچون «مركز آموزش و ترويج تروريسم آمريكا»، «اردوگاه ترورآموزي» و «حياط خلوت تروريسم آمريكا» معروف شده است !
تاكنون بدنامترين شكنجهگران، قتل عامكنندگان، ديكتاتورها و تروريستهاي دولتي در اين مدرسه آموزش ديدهاند. به عنوان مثال در سال ۱۹۹۳، كميسيون حقيقتياب سازمان ملل متحد در پرونده كشور «السالوادور»، اسامي آن دسته از افسران ارتش كه مرتكب بيشترين جنايتهاي جنگي در جنگهاي داخلي شده بودند را منتشر كرد كه مطابق آن معلوم شد دو سوم اين افسران، فارغ التحصيلان اين مركز آموزشي هستند !
در سال ۱۹۹۶ دولت آمريكا تحت فشار قرار گرفت و مجبور شد هفت جزوه آموزشي اين مركز را منتشر كند. به استناد مقالهاي كه در روزنامه نيويورك تايمز مورخ ۶ اكتبر ۱۹۹۶ انتشار يافت، در اين جزوههاي آموزشي علاوه بر ارائه انواع آموزشها و راهنماييها در خصوص انجام اقدامات تروريستي، باجگيري، شكنجه، اعدام و قتل عام آموزش داده شده بود .
در حالي كه دولت آمريكا قصد داشت به افكار عمومي اينطور القا كند كه وجود چنين مراكزي در كشوري كه در حال مبارزه گسترده با تروريسم است لازم و ضروري است (يعني اعتراف ايالات متحده به اين واقعيت كه با ترور به جنگ تروريسم رفته است!)، منتقدان اين مدرسه با ارائه آماري دقيق اثبات كردند؛ تعداد قربانياني كه اين مدرسه در طول ۶۵ سال فعاليتاش ايجاد كرده است، چندين برابر تعداد كل قربانيان حملات تروريستي انجام شده عليه آمريكا و بمبگذاريهاي انجام شده در سفارتخانههاي اين كشور و همينطور واقعه 11 سپتامبر بوده است. جالب آنجاست كه اين آمار فقط به فارغ التحصيلان اين مدرسه محدود ميشود، در حالي كه حمايت آمريكا از پديده تروريسم ابعادي بسيار گسترده تر دارد .
دلايلي كه بررسي شد نشان ميدهد سيستم حاكم بر ايالات متحده آمريكا به گونه اي شكل گرفته و اهدافي را تعريف ميكند كه منافع اين كشور را در حمايت از تروريسم قرار داده است. و از آنجا كه اين موضوع در زمره سياستهاي كلان و خط مشي كلي نظام حاكم بر آمريكا است، تغيير دولت و كابينه در اين كشور تاثيري بر روند اشتباه آن ندارد. البته خود اين موضع به تنهايي مقوله اي گسترده است كه مطالعه آن پاي جريانات صهيونيستي را نيز به ميان ميكشد .
به هر حال نه تنها در وجود تروريسم دولتي آمريكا هيچ شكي وجود ندارد، بلكه اگر در مقابل سياستهاي جنايتكارانه دولت آمريكا به عنوان بزرگترين حامي تروريسم ايستادگي شود به نوعي منبع درآمد و دلايل وجود بسياري از گروهها و سازمانهاي تروريستي به خودي خود از بين خواهد رفت و به فروپاشي اين جريانات و تضعيف اقدامات تروريستي در دنيا منجر ميشود .
10 روش براي خودباوري
جلب پذيرش ديگران در زندگي اكثر انسان هاي قرن حاضر به صورت يك نياز درآمده و اين نياز تا آنجا پيش رفته كه قسمت اعظم انرژي و زمان گرانبهايمان صرف تلاش هايي براي جلب پذيرش ديگران مي شود. يعني پذيرش طلبي از حالت طبيعي خود كه يك ميل است خارج شده و به يك نياز و نقطه ضعف جدي تبديل شده است و سبب شده كه بخش عظيمي از عزت نفسمان را در اختيار ديگران قرار دهيم تا آنطور كه آنها مناسب مي دانند با ما رفتار كنند و تنها در صورتي احساس رضايت مندي مي كنيم كه اين افراد تصميم بگيرند، ما را مورد ستايش و پذيرش قرار دهند. حال اگر گام هايي در جهت رسيدن به استقلال و خودپذيري از عقايد ديگران برداشته شود، حركتي است كه از آن طريق مي توانيم ، خود را از تحت نفوذ ديگران خارج سازيم.
1- بي توجهي ديگران را ناديده بگيريد و به كساني كه سعي مي كنند شما را با خوار كردن بازيچه قرار دهند، بي اعتنا باشيد.
2- اين واقعيت ساده را بپذيريد كه ممكن است حتي نزديكان شما هم با نظر و عقيده تان مخالف باشند.
3- از مجادله كردن يا از تلاش كه كسي را به درست بودن نظرتان متقاعد كنيد دست برداريد.
4- هنگام خريد لباس يا ساير لوازم شخصي به خودتان متكي باشيد و اين موضوع را با كس ديگري كه فكر مي كنيد نظرش با ارزش تر از شماست در ميان نگذاريد.
5- سعي كنيد كه از عذر خواهي هاي بي مورد دست برداريد.
6- براي اين كه كسي را خشنود كنيد تملق گويي نكنيد.
7- هرگز وقتي با گفته ديگران موافق نيستيد، حرف آنها را تصديق نكنيد.
8- هرگز به رغم ميل تان كاري براي كسي انجام ندهيد و در اين گونه موارد سعي كنيد جواب منفي بدهيد.
9- تسليم يك فروشنده باهوش و چرب زبان نشويد تا مجبور به خريد چيزي كه مايل نيستيد، شويد.
10- مسئوليت امور شخصي تان را هرگز به ديگران نسپاريد. بياييد بي اعتنا به نظرات تحميلي ديگران ، همان گونه باشيم كه هستيم و باور كنيم تا به خوشبختي برسيم و در رديف انسانهاي موفق قرار بگيريم. مانند انسان هايي كه حرف خود را با اقتدار مي زنند و مطابق آن چه باور دارند درست است، عمل مي كنند. بياييد نگذاريم كه ديگران به حريم خصوصي ما وارد شوند و با دخالت هاي بي جاي خود ، كنترل زندگي ما را به دست بگيرند و ما را تحت نفوذ خود درآورند و عقايد و نظرات خود را بر ما تحميل كنند. زيرا در آن صورت ما به فردي بي اراده تبديل شده و شكست ما حتمي خواهد بود. اما خيلي راحت مي توانيم، با نگاهي متفاوت با برخوردي سنگين ، اما محترمانه به ديگران بفهمانيم و يادآور شويم كه وارد جزئيات زندگي ما نشوند و از حد و حدود خود خارج نشوند.